|
چهارشنبه 92 آذر 13 :: 2:56 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
دوباره رسیدیم به تولد من ! تولد ما ... من و مرجانه ... دوباره رسیدم به یه شروع تازه و یه پایان تلخ
این روزها ... پایان کامل دنیای بچگیه ...
باید بپذیرم که این روزها ... روزهایی نیست که بخواد به خنده و شوخی و صرفا ً (سپری شدن) بگذره
این روزها ... روزهاییه که دوباره حق انتخاب دارم
و میتونم یکبار دیگه ( و شاید برای آخرین بار) آینده مو تغییر بدم
این روزها ... درگیر کنکورم ... و اگه امسال بتونم ... و اگه این روزها بتونم ... میتونم کلی از « نتونستم» های گذشته رو جبران کنم
این روزها ... لااقل از اینکه یه هدف روشن و مشخص دارم خوشحالم ... از اینکه به چیز بیخودی واسه پر کردن خلاً ناامیدی و بی هدفی پناه نمی برم ... خوشحالم
این روزها ... برخلاف خیلی روزهای گذشته ... دقیقاً میدونم کدوم سمت باید برم ... و دقیقاً میدونم چی میخوام ... و در واقع ... میدانم [ سرمنزل مقصود کجاست]
و این مزیت بزرگ شدنه ...
هرچند که با گذر زمان ... تعداد روزها و لحظه هایی که دلتنگشون میشم بیشتر میشن ... ولی این روزها رو دوست دارم ... و باید قبول کنم که لحظه ها اگر بخوان همش تکرار بشن و نگه داشته شن ... جذابیت خاطره شدنشون رو از دست میدن ...
امسال هم اتفاق خوب و بد زیاد افتاد ... خدارو شکر بیشترشون خوب
مثل فارغ التحصیلی ... مثل عروسی مونا ... مثل عقد مهرناز و افسانه ... مثل دیدن دوستای دبیرستانم بعد 5 سال ... مثل دیدن دوستای راهنماییم بعد 10 سال ... مثل زنده بودن من بعد از برق گرفتگی با 3 فاز ... و مثل ...
یه سال پر از اتفاقای بد و خوبو ... ایندفعه میخوام با خوشحالی پشت سر بذارم ...
و به جای اینکه حسرت چیزای از دست رفته رو بخورم ... میخوام با پذیرفتن اینکه یه سال بزرگتر شدم ... از دست داده ها رو جبران کنم ...
و خوب میدونم ... که دیگه زمانی واسه اشتباه رفتن و اشتباه انتخاب کردن ندارم ...
کم پیش میاد اینطور امیدوار پیش برم ... ولی امسال ... سال یه شروع تازه ست
و خدا کمکم میکنه ...
این عکس کیک تولدیه که مهرناز و افسانه ... دوستایی که 5 ساله باهاشون دوستم ، واسم پختن
و باهاش تو یه جشن ساده ی 3 نفره سورپرایزم کردن ...
مطمئنم هیچ چیز قشنگتر از این سادگیها نیست ...
من هرگز این لحظه ها رو فراموش نمیکنم
و یه تولد ساده واسم تو خونه بیتا که کلی خوش گذشت ...
و جشن امروزو ... خونه ی مرجانه ... که مرجانه رو سورپرایز کردیم ...
و شد سومین تولد امسال من
من مرغ آتشم
موضوع مطلب : |